احساس گناه میتواند در رابطه با فرزندان به موضوع پیچیدهای تبدیل شود: ما احساس گناه میکنیم، بچهها احساس گناه میکنند، ما ممکن است موجب احساس گناه آنها شویم و بعد خودمان از این بابت احساس گناه کنیم. اما برخی از انواع احساس گناه، میتواند برای سلامت فرزندان مفید باشد.
احساس گناه احساسی شبیه همدلی است. احساس گناه، برای رشد خوب است، به کودک کمک میکند که از رفتارهای تهاجمی و ضد اجتماعی رهایی یابد. کودکی که گریه کودک دیگری را در میآورد، ممکن است احساس همدلی داشته باشد و از اینکه کودک دیگری ناراحت است، احساس بدی داشته باشد، یا ممکن است به خاطر آنچه با کودکی دیگر کرده، احساس گناه کند. هر دوی این واکنشها میتوانند همزمان یا جدا از هم اتفاق بیفتند.
احساس گناه یک مسیر برای رشد است. بچه های خیلی کوچک اگر اسباببازیشان را بشکنند، ممکن است گریه کنند. در شش سالگی، بیشتر بچهها در مقابل هرگونه خشونتی احساس گناه میکنند و این باعث میشود که با دیگران با مهربانی رفتار کنند. مدارک زیادی درباره اینکه احساس گناه در حد سالم، میتواند به کودکان برای رفتارهای اجتماعی کمک کند، وجود دارد.
احساس گناه، احساسی درونی است. وقتی اشتباه میکنیم یا باعث آزار دادن دیگران میشویم، در درون احساس گناه میکنیم. شرم یک احساس بیرونی است، شرم همان احساسی است که پیش از اینکه از سوی جامعه یا اعضای خانواده مورد قضاوت قرار بگیرید، به شما دست میدهد. اما این تفاوت، کمی سادهسازی موضوع است. ریچارد گرینکر، استاد انسان شناسی دانشگاه جورج واشنگتن میگوید: «حتی در صورتی که شاهدی وجود نداشته باشد، تنها با تصور وجود دیگران، ما احساس خجالت میکنیم. بخشی از روند رشد در یک فرهنگ این است که ارزشهای جامعه را درونی کنیم.»
کالین لیچ، استاد روانشناسی میگوید:« هم احساس گناه و هم شرم، اصطلاحات پیچیدهای هستند: مهم این است که کودکان و بزرگسالان درباره اشتباهات خود چه فکری میکنند و تا چه حد معتقدند که شخصیت خودشان یا روابط شان بر اثر تلاشهایشان بهبود خواهد یافت.»
احساس گناه تئوری ذهن را نشان میدهد. کودکان برای درک این مساله که دیگران احساسات و عقایدی دارند، باید بتوانند احساس گناه کنند و اگر کودکی در این زمینه رشد کافی نکند، قادر نخواهد بود احساس همدلی خود را نشان دهد. مثلا کودکی که تعمدا رفتار تهاجمی از خود نشان میدهد، بچههای دیگر را میزند یا از روی خشم عملی انجام میدهد و نسبت به ناراحتی کودکان دیگر واکنشی نشان نمیدهد، عامل نگرانی است.
احساس گناه بخشی از روند رشد طبیعی کودکان است و کودکان نباید کاملا بیگانه با این احساس بزرگ شوند اما این امکان هم وجود دارد که آنها خود را با خشونت قضاوت کنند یا برای چیزهایی احساس مسئولیت کنند که از قدرت آنها خارج است. مثلا خود را به خاطر دعوای پدر و مادر یا طلاق آنها مسئول احساس کنند.
بچههای کوچکتر، ممکن است به دلیل اعتقاد به قدرت مطلق خود در مورد بیماری یا ناتوانی خواهران و برادران خود احساس گناه کنند. وقتی بچه بزرگتر میشود، این نوع نگرانیها ممکن است به اختلال اضطراب منجر شود. بچههایی که دچار اضطراب میشوند بیشتر در خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند و احساس گناه بیش از حد، میتواند یکی از نشانههای اصلی افسردگی باشد.
اما پدر و مادرها چطور می توانند بدون اینکه بچهها آزار ببینند احساس گناه سالم را در آنها رشد دهند؟ اساسا گناه باید به قدری باشد که به کودک قدرت و عاملیت بدهد، احساس قدرت برای انجام کارها به شیوهای متفاوت. این احساس باید بر یک عمل خاص متمرکز باشد و نه بر روی شخصیت کودک، پیام احساس گناه این نیست که بچه ایرادی دارد بلکه این است که کودک کاری را با اراده خود انجام داده که نتایج بدی داشته است.
پدر و مادر باید عواقب یک عمل را به شکل روشن و القایی توضیح دهند: «خواهرت گریه خواهد کرد چون تو اسباب بازی اش را خراب کردی». اگر پدر و مادر با هم دعوا میکنند، لازم است که به بچه توضیح دهند این دعوا به دلیل رفتار کودک نبوده است و گرنه، کودک ممکن است نگران شود و به افسردگی و اضطراب درونی او منجر شود.
به علاوه، بچه ها باید بتوانند رفتار و روابط خود را مورد ارزیابی قرار دهند تا مسئولیت خود را در قبال آنها بشناسند. اینکه کمی احساس بد داشته باشیم میتواند برای تغییر رفتارمان مفید باشد.
برخی از کودکان هم مانند برخی از افراد بزرگسال به افکار منفی و سرزنش خود تمایل بیشتری دارند: «نمیتوانم هیچ کاری را درست انجام دهم، چرا همیشه اشتباه میکنم؟» بنابراین، پدر و مادرها و معلمها باید درباره واکنششان نسبت به اشتباهات کودکان فکر کنند، چون زبان بزرگسالان ممکن است از سوی کودک به نحوی تفسیر شود که به احساس منفی منجر شود. پس از زبانی که به کودکان این پیام را میفرستد که خوب نیستند و راهکارهای لازم برای بهتر شدن ارائه نمیدهد، بپرهیزید.
گاهی کودکان اصلا مسئولیت نمیپذیرند و گاهی هم زیادی خود را سرزنش میکنند اما اغلب کودکان وقتی اشتباه میکنند، احساس گناه میکنند. در این حالت تمرکز اصلی نباید بر ایجاد احساس گناه در فرد باشد، بلکه باید ظرفیت آنها را در تشخیص درست و غلط بالا برد تا بتوانند درست رفتار کنند و زمانی که درست رفتار نکردند، آن را با صداقت و به شکل مستقیم اصلاح کنند.
منبع :
برچسب : نویسنده : جمشید رضایی بازدید : 169