گمان رایج در بین بسیاری از ناقدان فروید و حتی برخی مفسران او اغلب این بوده و هست که نظریۀ روانکاوی سراسر پیرامون جنسیت، بیماریها و اختلالات روانی و عصبی، و یا مسائلی چون «عقده اودیپ» و «عقده اختگی» دور میزند و زمینه مطالعاتی آن نیز منحصر به محدوده فرد، گریزان از دنیای تاریخی و فرهنگی و اجتماعی، و بیگانه با واقعیات بینانسانی و جمعی است. آنچه که از دیرباز چنین بدفهمیها و سوء تعبیراتی را موجب شده است کمدانشی، شتابزدگی در برداشت و داوری، و بهویژه نبود آگاهی از دامنه کاربردی نظریه روانکاوی بوده است.فروید طرح روانشناسی تودههای خویش را که جزء جداناپذیر «روانشناسی اجتماعی تحلیلی» اوست در پی خوانش انتقادی کتاب روانشناسی تودهها اثر پزشک، انسانشناس، جامعهشناس، و روانشناس فرانسوی گوستاو لوبون (Gustave Le Bon) ارائه میدهد. او ضمن ستودن برخی نظرات لوبون دیدگاه تودهشناسانه کلی او را سست محتوی و نیز دنباله و تکرار دیدگاه پیشینیان وی بهشمار میآورد. در زیر نخست فشردهای از نظریات لوبون را میآوریم، سپس نگاهی میاندازیم به محتوای رساله فروید، مفاهیم ابتکاری مندرج در آن، و همچنین تفاوت این مفاهیم با مفاهیم مورد نظر لوبون.۱. گوستاو لوبون و روانشناسی تودههالوبون در این اثر بهشیوۀ خاص خود هم ویژگیها و کارکردهای روانشناختی توده را برمیشمرد، و هم تصویری از راهبر توده (Meneur) و, ...ادامه مطلب