تله زندگی آسیب پذیری

ساخت وبلاگ

احساس اولیه ای که به تله ی زندگی آسیب پذیری (Vulnerability) ربط دارد اضطراب است. هر لحظه احساس می کنید که فاجعه ای در راه است و فکر می کنید در اثر بروز حوادث فاجعه بار، راهکارهای متداول و معقول شما نمی توانند در این موقعیت ها، گره گشا باشند. این تله ی زندگی از دو جهت عرصه را بر شما تنگ می کند. از یک سو احتمال بروز خطر را بالا می برد و از سوی دیگر ظرفیت و توان مقابله را در شما کم می کند.

افراد ترس های زیادی را تجربه می کنند که محتوای این ترس ها بستگی به تله ی زندگی آسیب پذیری دارد. دراین قسمت به چهار حوزه ی مختلف می پردازیم که اکثرا افراد گرفتار طرح واره آسیب پذیری از آنها رنج می برند. ممکن است ترس های شما به بیشتر از یک حوزه سرایت کرده باشد.

حوزه های آسیب پذیری عبارتند از :

  1. سلامتی و بیماری
  2. خطر
  3. فقر
  4. از دست دادن کنترل

سلامتی و بیماری

اگر با این نوع آسیب پذیری اشتغال ذهنی دارید، احتمالا دچار خودبیمارانگاری شده اید. شما مدام نگران سلامتی خود هستید. این نگرانی شاید برخی اوقات به وسواس درباره ی سلامتی نیز تبدیل شود. علی رغم اینکه پزشکان به شما درباره ی سلامتی تان اطمینان خاطر می دهند اما شما مطمئن هستید که دچار بیماریهای مزمن مثل سرطان، ،MS یا بیماری های مرگبار دیگری شده اید.

بیشتر افرادی که دچار حملات وحشتزدگی می شوند در این حوزه از آسیب پذیری، مشکل دارند. شما مدام وضعیت جسمی خود را بررسی می کنید تا به وجود علائم بیماری پی ببرید. نسبت به بدن خود سخت حساس هستید. هر احساس عجیب و بی ربطی را که در بدن خود تجربه کنید، بالقوه می تواند آغازگر حمله ی وحشت زدگی باشد. ممکن است چنین احساسی گذرا باشد، اما  شما نمی توانید بی خیال آن شوید. فعالیت ها، احساس ها و شرایطی که مردم به سادگی از کنار آنها می گذرند برای شما ممکن است سرآغاز حمله ی وحشت زدگی باشد. عواملی مثل گرما، سرما، ورزش، عصبانیت، مصرف دارو، رابطه ی جنسی، و رفتن به کوه می تواند در حکم ماشه چکان حمله ی وحشت زدگی عمل کنند.

شما سخت به دنبال افزایش اطلاعات پزشکی خود هستید یا ممکن است از آن طرف بام افتاده باشید، یعنی کاملا از نام بردن بیماری ها و شنیدن یا مطالعه ی اخبار پزشکی خود داری ورزید. شما از اینکه بیمار شوید به شدت می ترسید. ممکن است این ترس چنان شما را در چنبره ی خود بگیرد که حتی به پزشک هم مراجعه نکنید.

اگر در دام این تله زندگی افتاده باشید از نظر جسمی خودتان را سخت شکننده و آسیب پذیر می دانید. شاید در دوران کودکی زیاد بیمار می شده اید و در حال حاضر ترس شدیدی از بیماری دارید. ممکن است زمانی که در سن کودکی بودید والدین تان بیمار بوده اند و شما در حال حاضر سخت از بیمار شدن می ترسید.

خطر

اگر در این زمینه آسیب پذیر باشید مدام نگران هستید که مبادا امنیت خودتان و نزدیکان تان به خطر بیفتد. شما دنیا را جای ناامن و خطرناکی می دانید. زمانی که میزان خطر را بیش برآورد می کنید، آسایش و آرامش از زندگی شما رخت برخواهد بست. در این قبیل موارد شما همیشه مواظب و مراقب هستید که مبادا خطری امنیت شما را تهدید کند. هر لحظه احساس می کنید کسی به شما حمله می کند.

از حوادث ناگواری مثل تصادفات رانندگی و سقوط هواپیما می ترسید. این حوادث پیش بینی ناپذیر و کنترل ناپذیر هستند. بنابراین چاره ی کار را در این دیده اید که عطای مسافرت رفتن را به لقای آن ببخشید.

فقر

اگر شما در حوزه ی فقر، آسیب پذیر باشید نگرانی مالی یک ان ذهن شما را راحت نمی گذارد. به گونه ای غیر واقع بینانه می ترسید که مبادا ورشکست و آواره ی خیابان ها شوید. مهم نیست که وضعیت مالی شما چگونه باشد و چقدر درآمد داشته باشید، شما در هر حال نگران هستید. تصور می کنید مرز باریکی بین ثروتمندی و فقر وجود دارد. شما هر لحظه احتمال می دهید که تمام سرمایه خود را بر باد دهید و به دام فقر بیفتید.

شما به دلیل وجود نگرانی و ناامنی درونی مدام به فکر پشتوانه مالی هستید. فکر می کنید پس انداز مالی می تواند برای شما قوت قلب باشد. احساس می کنید اگر فلان قدر پول داشته باشید آن گاه خیال تان راحت می شود. زهی خیال باطل. روز به روز بر پس انداز خود می افزایید،اما نگرانی مالی دست از سر شما بر نمی دارد. چنان نگران مسائل مالی هستید که اگر اندکی پول خرج کنید سخت دچار اضطراب می شوید. نگران افراد خانواده هستید که مبادا شغل شان را از دست بدهند و بیکار شوند.

از دست دادن کنترل

شاید شما از مبتلا شدن به بیماری و از دست دادن کنترل تان بترسید. به طور کلی اگرچه ممکن است ترس های شما متنوع باشد اما همه ی ترس ها تابع همان سازوکار پیدایش ترس در حملات وحشت زدگی هستند: حس درونی ترس، شما را به سمت فاجعه سازی سوق می دهد. فاجعه سازی روند احساس های اولیه را تشدید می کند.

فردی که سایه سنگین طرح واره آسیب پذیری را بر سر خود احساس می کند بدترین احتمال ممکن را مد نظر قرار می دهد و در مواقع مستولی شدن ترس مثل بچه ها نمی داند که باید چکار کند. حمله ی وحشت زدگی یک یا دو دقیقه طول می کشد و خود به خود فروکش می کند اما افکار فاجعه آمیز بیشتر دوام می اورند. این افکار دست از سر شما بر نمی دارد: چه می شود اگر دیوانه شوم؟ چه می شود اگر کنترلم را از دست بدهم؟

شیوه ی مقابله ی فرار، نقش تعیین کننده ای در تقویت این طرح واره دارد. افراد مبتلا به طرح واره آسیب پذیری تقریبا از بسیاری از موقعیت ها اجتناب می کنند. اجتناب به تدریج دامن فعالیت های لذت بخش را می گیرد و فرد را از لذت های بسیاری محروم می کند.

تله زندگی آسیب پذیری

ربشه های تحولی تله زندگی آسیب پذیری

۱- ممکن است والدین تان به همین مشکل مبتلا باشند. والدین ترسو و محتاطی داشته اید یا در برخی از حوزه های خاص (مثل از دست دادن کنترل، بیماری، ورشکستگی و غیره) آسیب پذیر بوده اید.

۲- والدین تان سخت مراقب شما بوده اند. مدام درباره ی خطرات احتمالی به شما هشدار می داده اند. با این هشداردهی شما به تدریج احساس کرده اید که بسیار ضعیف تر و بی کفایت تر از آن هستید که بتوانید از عهده ی چالش های زندگی روزمره برآیید. (این تله زندگی می تواند با تله ی زندگی وابستگی ترکیب شود.)

۳- والدین تان شما را به حال خودتان رها کرده اند و در دوران کودکی از نظر عاطفی, جسمی، مالی، روزگار خوبی نداشته اید (معمولا این تجربه می تواند باعث شکل گیری طرح واره محرومیت هیجانی و یا بی اعتمادی/بدرفتاری نیز شود)

۴- ممکن است در دوران کودکی سخت بیمار شده اید یا حادثه ی ناگواری برای شما پیش امده است (مثل تصادف) که منجر به آسیب پذیری شما شده است.

۵- یکی از والدین را در حادثه ای دلخراش از دست داده اید و این حادثه باعث شده که دنیا را جایگاه ناامن و خطرناکی بدانید.

متداول ترین دلیل شکل گیری طرح واره آسیب پذیری داشتن والدینی است که خودشان همین مشکل را دارند. بر اساس فرآیند الگوگیری و مدل سازی این تله زندگی در ذهن شما حک شده است.

یکی دیگر از تجارب منجر به شکل گیری طرح واره آسیب پذیری، حمایت افراطی والدین است. والدینی که خودشان گرفتار تله ی زندگی آسیب پذیری هستند به دلیل ترس هایشان سخت بچه ها را حمایت و محافظت می کنند. برای چنین والدینی هر مکان و هر حرکتی از سوی بچه ها خطرناک است. به همین دلیل مدام به بچه ها درباره ی احتمال آسیب دیدگی هشدار می دهند.

بر اساس هشدارهای مداوم والدین سرانجام کودک تسلیم می شود که اولا توان رویارویی با خطرات را ندارد و ثانیا ضعیف تر از آن است که بتواند روی پای خودش بایستد و ثالثا کودک خودش را به حمایت و مراقبت مادر وابسته می کند و از روز برایش روشن تر می شود که بدون حمایت مادر حتما اتفاق بدی برایش رخ خواهد داد.

نشانه های تله زندگی آسیب پذیری

۱- از آنجا که درباره ی ترس های خود اغراق می کنید اغلب اوقات در زندگی روزمره خود اضطراب دارید. احتمالا دچار اضطراب فراگیر هستید.

۲- نگران سلامتی و بیماری هستید: الف) مدام یک پای ثابت آزمایشگاه ها و مطب های پزشکی هستید. ب) به دلیل اطمینان طلبی حوصله ی افراد خانواده را سر می برید. ج) نمی توانید از زندگی خود لذت ببرید.

۳- از آنجایی که تجربه ی حملات وحشت زدگی دارید نسبت به احساس های بدنی و بیماری های احتمالی دچار اشتغال ذهنی هستید.

۴- درباره ی ورشکستگی مالی نگرانی نامعقول دارید. همین نگرانی باعث می شود که خسیس و پول پرست شوید. نمی توانید در زمینه ی مسائل مالی دست به خطر بزنید. در زمینه ی مسائل مالی تابع این ضرب المثل هستید: آهسته برو آهسته بیا تا گاوه شاخت نزنه.

۵- دست به هرکاری می زنید تا جان خود را از خطرات در امان نگه دارید. مسافرت نمی روید، بی خیال بسیاری از مکان ها به دلیل خطرزایی می شوید. زندگی تان محدود و کسالت بار می شود.

۶- هرجا که احتمال بدهید خطر وجود دارد عطایش را به لقایش می بخشید. ممکن است سوار مترو نشوید یا با آسانسور کاری نداشته باشید زیرا احتمال دارد برای شما اتفاق بدی پیش بیاید.

۷- از همسرتان می خواهید که از شما مراقبت کند. مدام دوست دارید همسرتان به شما اطمینان خاطر بدهد. همسرتان مثل فردی ایمنی بخش مجبور است همیشه همراه شما باشد. از این رو کاملا به او وابسته می شوید، هرچند ممکن است از این وابستگی متنفر باشید.

۸- در واقع اضطراب مزمن ممکن است شما را مستعد ابتلا به انواع و اقسام بیماری های روان تنی (مثل آسم، زخم معده، میگرن) کند.

۹- به دلیل اینکه ذهن شما در چنبره ی بی رحم ترس ها گرفتار شده است، زندگی اجتماعی شما و فعالیت هایتان محدود می شوند. کارهای زیادی که دیگران به راحتی آب خوردن انجام می دهند برای شما ناممکن، سخت و طاقت فرسا جلوه می کند.

۱۰- از آنجا که همسرتان و اعضای خانواده مجبورند برای کاهش ترس هایتان با شما راه بیایند و مراعات حال شما را بکنند، سربار آنها هستید.

۱۱- احتمالا ترس هایتان را به بچه های خود منتقل می کنید.

۱۲- ممکن است برای گریز از ترس هایتان دست به دامن شگردهای زیادی شوید. ممکن است دامنه ی این شگردها شما را به دام اختلال وسواسی-اجباری یا تفکر خرافی بیندازد.

۱۳- برای کاهش اضطراب مزمن خود به مصرف خودسرنه داروها، باده گساری یا پرخوری پناه می برید.

منبع : یانگ، جفری؛ کلوسکو، ژانت.(۱۳۹۵). زندگی خود را دوباره بیافرینید. ترجمه ی حسن حمید پور، الناز پیرمرادی و ناهید گلی زاده.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • متوسط ()

  • بی فایده ()

  • عالی ()

  • خوب ()

مطالب مرتبط :

همیار وردپرس...
ما را در سایت همیار وردپرس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی بازدید : 159 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 5:06

خبرنامه