سیمای بالینی طرح واره محرومیت هیجانی

ساخت وبلاگ

اگرچه این طرحواره، شایعترین طرح واره ای است که در کارهای بالینی مشاهده کرده ایم، اما با این وجود، بیماران نمی دانند که چنین طرح واره ای دارند. بیمارانی که این طرح واره را دارند، اغلب به خاطر احساس تنهایی، غمگینی و افسردگی برای درمان مراجعه می کنند و معمولاً نمی دانند چرا چنین حالتی دارند یا این که علائم نامشخص و مبهمی دارند که طی روند درمان مشخص می شود. این علائم به طرح واره محرومیت هیجانی ارتباط دارند. چنین بیمارانی انتظار ندارند، حتی از سوی درمانگر، مورد محبت قرار گیرند و درک یا حمایت شوند. آنها احساس می کنند از نظر هیجانی با محرومیت مواجه شده اند و به قدر کافی محبت، صمیمیت و توجه دریافت نکرده اند. همچنین ممکن است احساس کنند هیچ کس نیست آنها را راهنمایی کند، کسی آنها را درک نمی کند و تنها هستند. آنها ممکن است احساس پوچی، بی معنایی و محرومیت از محبت کنند.

سه نوع محرومیت وجود دارد :

الف) محرومیت از محبت : بیماران احساسی می کنند هیچ کس نیست از انها محافظت کند و به آنها توجه کند. علاوه بر این، چنین افرادی احساسی می کنند از محبت هایی مثل لمس شدن و در آغوش گرفته شدن محرومند.

ب) محرومیت از همدلی: بیماران احساس می کنند هیچ کس نیست تا به حرف دل آنها گوش بدهد، یا تلاش کند بداند آنها کی هستند و چه احساسی دارند.

ج) محرومیت از حمایت: بیماران احساس می کنند هیچ کس نیست آنها را تحت حمایت خود بگیرد و راهنمایی کند(حتی وقتی از دیگران راهنمایی و حمایت بسیاری کسب می کنند).

طرح واره محرومیت هیجانی اغلب با طرح واره ایثار گره می خورد. اکثر بیمارانی که طرح واره ایثار دارند، از نظر هیجانی نیز با محرومیت مواجه شده اند.

بیمارانی که این طرحواره در ذهنشان شکل گرفته است، رفتارهای خاصی انجام می دهند مانند عدم ابراز تمایل به محبت، عدم درخواست از افراد مهم زندگی برای رفع نیازهای هیجانی شان، سؤال کردن از دیگران و کمتر راجع به خود حرف زدن، انجام رفتارهایی برخلاف احساس زیربنایی، عدم بیان احساسات و سایر رفتارهایی که منجر به محرومیت آنها شده و باعث می شود نیازهای هیجانی شان ارضاء نشود. از آن جایی که این بیماران، انتظار حمایت هیجانی ندارند و چنین چیزی را درخواست نمی کنند، بالطبع آن را دریافت نمی کنند.

یکی دیگر از تمایلاتی که در این بیماران مشاهده می شود، انتخاب همسری است که نمی تواند یا نمی خواهد از نظر هیجانی آنها را ارضاء کند. آنها اغلب افرادی بی عاطفه، خودمحور، تنها یا نیازمند را برای زندگی مشترک انتخاب می کنند که به احتمال قوی بیماران را از نظر هیجانی با محرومیت مواجه می کنند. در نتیجه هرچه آنها بیشتر کناره گیری می کنند، بیماران تنهاتر می شوند. چنین بیمارانی از روابط صمیمی کناره گیری می کنند، زیرا انتظار روابط صمیمی را ندارند. آنها همچنین از روابط بین فردی فاصله می گیرند و گاهی به طور کلی، عطای روابط را به لقایش می بخشند.

بیمارانی که محرومیت هیجانی را به صورت افراطی جبران می کنند، بسیار پرتوقع اند، به طوری که وقتی نیازهایشان ارضاء نشود، عصبانی می شوند. این بیماران گاهی اوقات، حالت خودشیفتگی پیدا می کنند؛ از آن جایی که در دوران کودکی محروم بوده اند و از طرفی لوس بارآمده اند، احساس می کنند دیگران باید نیازهایشان را برآورده سازند. چنین افرادی معتقدند به هر طریقی شده باید انتظاراتشان بارآورده شود و هرگز ملزم نبوده اند از قوانین طبیعی رفتار پیروی کنند. چنین افرادی ممکن است به خاطر بروز استعداد و هوش، دوست داشته شده اند و هرگز محبت خالصانه و واقعی دریافت نکرده اند.

تمایل دیگری که در تعداد اندکی از این بیماران وجود دارد، این است که بیش از حد نیازمندند. برخی از این بیماران، نیازمندی شدید خود را به گونه ای بیان می کنند که در نظر دیگران افرادی وابسته ، درمانده یا حتی نمایشگر جلوه می کنند، آنها ممکن است مشکلات جسمی زیادی داشته باشند که با جلب توجه دیگران و وادار کردن دیگران به مراقبت از خود، از این علائم نفع ثانویه ببرند.

اهداف درمان

یکی از اهداف مهم درمان، کمک به بیماران برای آگاه شدن از نیازهای هیجانی شان است. ممکن است ناآگاهی از نیازهای هیجانی شان به قدری برای آنها طبیعی بشد که حتی متوجه نباشند در این زمینه مشکلاتی دارند. هدف دیگر درمان، کمک به بیماران برای پذیرش این مساله است که نیازهای هیجانی شان حق طبیعی آنهاست. هر کودکی به محبت، همدلی و حمایت نیاز دارد، همانگونه که بزرگسالان نیاز دارند. ما هنوز هم به محبت، همدلی و حمایت نیاز داریم. اگر بیماران یاد بگیرند چگونه دوستان مناسبی را انتخاب کنند و از آنها بخواهند نیازهایشان را به شیوه ای مناسب پاسخ دهند، ممکن است دیگران بتوانند آنها را از نظر هیجانی تامین کنند. این امر بدین معنا نیست که دیگران فی نفسه انسانهای محروم کننده ای هستند، بلکه چنین بیمارانی باید رفتارهایی را یاد بگیرند که منجر به انتخاب افراد محروم کننده ای نشود یا آنها را تشویق کنند که نیازهایشان را ارضاء نمایند.

راهبردهای مهم درمانی

جستجوی ریشه های تحولی دوران کودکی این طرح واره در فرایند درمان از اهمیت خاصی برخوردار است. درمانگر با استفاده از تکنیکهای تجربی به بیمار کمک می کند تا نیازهای هیجانی ارضاء نشده دوران کودکی را بشناسد. بسیاری از این بیماران، هیچ گاه متوجه نمی شوند که چه چیزهایی را از دست داده اند و جالب این که حتی فکر نمی کنند علائم بیماریشان به گذشته انها ارتباط داشته باشد. بیماران از طریق تکنیک تصویرسازی ذهنی با بخشی از خودشان یعنی کودک تنها، ارتباط برقرار کرده و این ذهنیت را به مشکل فعلی خود ربط می دهند. انها در حین تصویرسازی، خشم و درد خود از والدین محروم کننده را بروز می دهند. آنها از تمام نیازهای هیجانی ارضاء نشده خود در دوران کودکی و تمام چیزهایی که آرزو داشتند والدینشان برای هر یک از این نیازها انجام بدهند، فهرستی تهیه می کنند.

درمانگر به عنوان بزرگسال سالم، وارد تصویر ذهنی بیمار می شود و کودک تنها را تسلی خاطر می دهد و به او کمک می کند. سپس همین فرآیند توسط بیمار دنبال می شود، یعنی بیمار به عنوان بزرگسال سالم در تصویر ذهنی وارد شده و کودک تنها را تسلی می بخشد و کمک می کند. بیماران به عنوان تکلیف خانگی باید در مورد محرومیتی که از طریق تکنیک تصویرسازی ذهنی به آن دست پیدا کرده اند، برای والدین خود نامه بنویسند. این نامه نبایستی برای والدین فرستاده شود.

محور اصلی درمان در حین کار با اغلب طرح واره هایی که در حوزه بریدگی و طرد قرار می گیرند رابطه درمانی است. (به جز طرح واره انزوای اجتماعی که معمولا بیشتر بر روابط خارج از حوزه درمان تأکید می شود.) رابطه درمانی، اغلب اولین گامی است که طی آن بیماران به کسی اجازه می دهند تا از انها مراقبت کرده و آنها را درک و راهنمایی کنند.

درمانگر در حین بازوالدینی حد و مرزدار با ایجاد فضایی گرم و حاکی از همدلی که در آن بیماران بتوانند بسیاری از نیازهای ناکامل خود را ارضا کنند، پادزهری نسبی برای محرومیت هیجانی آنها فراهم می کند. اگر درمانگر از بیمار مراقبت کند و او را مورد باز والدینی قرار دهد، احساس محرومیت بیمار برطرف خواهد شد. نظیر طرح واره رهاشدگی، رابطه درمانی به عنوان الگویی به روابط خارج از حوزه درمان انتقال می یابد. همانند طرح واره رهاشدگی، در بیمارانی که طرحواره محرومیت هیجانی دارند روی روابط صمیمی بیمار انگشت گذاشته میشود . درمانگر و بیمار، روابط بیمار با افراد مهم زندگی را به دقت بررسی می کنند و بیمار بر روی مسئله انتخاب دوستان نزدیک و همسر مناسب کار می کند و از دیگران می خواهد این نیازها را به شیوه های مناسب ارضاء کند.

درمانگر از طریق تکنیک های شناختی، به بیماران کمک میکند تا دیدگاه اغراق آمیز خود را نسبت به افراد مهم زندگی تغییر دهند، زیرا این بیماران معتقدند چنین افرادی رفتارهای احمقانه داشته اند و باعث محرومیت آنها شده اند. بیماران برای مقابله با تفکر سیاه یا سفید، که آبشخور واکنش های افراطی آنهاست، باید یاد بگیرند پیوستار دقیقی از محرومیت را مشخص سازند که به جای دوقطبی نگری، افراد را در یک طیف و پیوستار بنگرند. بیماران باید در نظام باورهای خود به این نگرش دست یابند که حتی اگر دیگران در دادن چیزی که آنها می خواهند کوتاهی می کنند و محدودیت دارند، با این حال دلسوز انها هستند.

بیماران در حوزه تکنیک های رفتاری، یاد می گیرند دوستان و همسری را انتخاب کنند که با محبت و دلسوز باشند. آنها از همسر خود می خواهند نیازهای هیجانی شان را به شیوه ای مناسب پاسخ دهند، محبت افراد مهم زندگی را می پذیرند و از روابط صمیمی نیز کناره گیری نمی کنند. آنها یاد می گیرند که در برابر محرومیت های کوچک، زیاد عصبانی نشوند و وقتی احساسی کردند دیگران از آنها غفلت کرده اند با کناره گیری و انزوا، واکنش نشان ندهند.

درمانگر در رابطه درمانی، جوی محبت آمیز توأم با توجه، همدلی، راهنمایی بوجود می آورد. درمانگر برای برقراری رابطه سالم هیجانی تلاش می کند. درمانگر به بیمار کمک می کند که احساس محرومیت خود را بدون واکنش افراطی بیان کند. بیمار یاد می گیرد که محدودیت های درمانگر را بپذیرد و برخی از محرومیت های ناشی از این محدودیت ها را تحمل کند، درعین حال که از محبت های درمانگر تشکر می کند. درمانگر به بیمار کمک می کند که احساسات موجود در رابطه درمانی را به خاطرات اولیه محرومیت ربط دهد و سپس با استفاده از تکنیک های تجربی بر روی این خاطرات کار کند.

مشکلات ویژه این طرح واره

شایعترین مشکل در ارتباط با بیمارانی که چنین طرح واره ای دارند، ناآگاهی آنها از وجود چنین طرحواره ای است. طبق مشاهدات بالینی، طرح واره محرومیت هیجانی یکی از سه طرح واره شایعی است که اغلب بیماران از وجود آنها آگاه نیستند (دو طرحواره دیگر عبارتند از طرحواره اطاعت و نقص). از آن جایی که چنین بیمارانی هیچ وقت نیازهای هیجانی شان ارضاء نشده است، بنابراین مهم است که به بیماران کمک شود تا بین افسردگی، تنهایی یا علائم جسمی شان از یک سو و فقدان محبت، همدلی و حمایت از سوی دیگر ارتباط برقرار کنند.

بیمارانی که طرح واره محرومیت هیجانی دارند، اغلب ارزش نیازهای هیجانی خود را نفی می کنند. انها به نیازهای خود ارزش قایل نیستند و معتقدند افراد قدرتمند به این چیزها نیاز ندارند. آنها از این که از دیگران بخواهند نیازهای هیجانی شان را ارضاء کنند چندان خوششان نمی آید و این کار را امری ناخوشایند و نشانه ضعف می نگرند و با اکراه می پذیرند که کودک تنهای درون آنها، هم از سوی افراد مهم زندگی در خارج از حوزه درمان و هم از سوی درمانگر، احتیاج به محبت و ارتباط صمیمی دارد.

همچنین بیماران ممکن است باور داشته باشند که افراد مهم زندگی شان باید بدانند آنها چه نیازهایی دارند و لازم نیست به آنها چنین چیزی گفته شود. تمام این باورها، باعث می شود بیمار از دیگران نخواهد نیازهایش را ارضاء کنند.

این بیماران نیاز دارند یاد بگیرند که انسان، موجودی نیازمند است و اگر از دیگران بخواهیم نیازهایمان را ارضاء کنند، مشکل خاصی پیش نخواهد آمد. آسیب پذیری هیجانی جزء لاینفک طبیعت انسان است. هدف ما در زندگی، ایجاد تعادل بین قدرتمندی و آسیب پذیری است به گونه ای که برخی اوقات قوی هستیم و در برخی موقعیتها، آسیب پذیر. تلاش برای دستیابی به تنها یک جنبه – فقط قدرتمند بودن – باعث فراموشی بخش مهمی از وجودمان می شود که این کار مانع رسیدن انسان به سمت رشد و تعالی می گردد.

منبع : طرحواره درمانی(جلد۱) / راهنمای کاربردی برای متخصصین بالینی / نویسنده: جفری یانگ، ژانت کلوسکو، مارجوری ویشار / مترجم: دکتر حسن حمید‌پور، دکتر زهرا اندوز

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • خوب ()

  • بی فایده ()

  • متوسط ()

  • عالی ()

مطالب مرتبط :

همیار وردپرس...
ما را در سایت همیار وردپرس دنبال می کنید

برچسب : محرومیت, نویسنده : جمشید رضایی بازدید : 401 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 8:56

خبرنامه