تله زندگی وابستگی

ساخت وبلاگ

اگر در دام طرح واره وابستگی (Dependence schema) افتاده باشید، به نظر می رسد که زندگی برای شما طاقت فرسا است و احساس می کنید که توان هیچ کاری را ندارید. باور دارید که آدم بی عرضه ای هستید و نمی توانید گلیم خودتان را از آب بکشید. به همین دلیل دست نیاز به سوی اطرافیان دراز می کنید. احتمالا اعتقاد دارید که اگر دیگران کمک شان را از شما دریغ کنند، نمی توانید زنده بمانید.

مرکز ثقل تجربه ی وابستگی این است که شما در مقابل پذیرش مسئولیت های خود، سخت در مبارزه هستید و از پذیرش این مسئولیت ها اکراه دارید. به سادگی از زیر بار کارها و مسئولیت ها شانه خالی می کنید. این کار به تدریج در ذهن شما اثر می گذارد و شما را به این باور راسخ می رساند که در انجام کارهای خود ضعف دارید. تصوری که از خودتان در ذهن تان نقش می بندد مثل تصویر کودک خردسالی است که ناگهان وارد دنیای بزرگسالان شده است و برای انجام هرکاری مجبور است با گریه کردن از مادرش کمک بطلبد. دقیقا مثل رفتار یک کودک خردسال. چطور بچه هایی که در پارک گم می شوند، دست به گریه می زنند و فقط پیدا کردن والدین شان می تواند آنها را آرام کند، شما نیز انگار بدون کمک و حضور اطرافیان خود، سردرگم و آشفته هستید.

افکار معمول و متداول شما مدام حس بی کفایتی را در شما دامن می زنند: این کار خیلی سخت است، من از پس این کار بر نمی آیم،  شکست می خورم، اصلا نمی توانم این مسئولیت ها را قبول کنم. برخی از افکار شما نیز ترس از رهاشدگی را در شما پدید می آورند. این افکار معمولا احساس درماندگی و وحشت را به دنبال دارند. شما سخت به کمک و هم فکری دیگران نیاز دارید. اگر مجبور شوید کاری را به تنهایی انجام دهید، انگار فلج می شوید و ذهن شما هیچ راه حلی را پیش روی شما قرار نمی دهد. تنها راه حل ذهن شما این است که از دیگران کمک بگیرید.

شما اغلب به قضاوت هایتان اعتماد ندارید. احساس می کنید اکثر قضاوت های شما نادرست هستند. مشکل شما در اعتماد به قضاوت هایتان، ویژگی اصلی وابستگی است. شما در انجام کارها یا تصمیم گیری، بسیار مردد و دودل هستید. وقتی می خواهید تصمیم بگیرید از دیگران نظرخواهی می کنید. مشکل شما این نیست که نظرخواهی می کنید، بلکه مشکل این است که نظر افراد زیادی را جویا می شوید. دوست دارید دیگران به جای شما تصمیم بگیرند. با هر نظری که دیگران می دهند، ذهن شما آشفته تر و گیج تر می شود. بالاخره این آشفتگی، کار شما را به خستگی می کشاند. اگر با هزار مکافات بتوانید به تصمیمی برسید بازهم درباره ی درستی آن تصمیم از دیگران نظر می خواهید.

همچنین ممکن است برای اطمینان از تصمیم گیری درست، دست کمک به سوی کسی دراز کنید که به او خیلی اعتماد دارید. این فرد ممکن است درمانگر باشد. بیماران وابسته در شروع درمان همیشه سعی می کنند توپ تصمیم گیری را در زمین درمانگر بیاندازند. دیدن تردید، دودلی و سردرگمی این بیماران ممکن است درمانگران را ترغیب کند با تصمیم گیری برای آنها، قال قضیه را بکنند. کمک به این افراد نمی تواند مشکل شان را حل کند. این کار وابستگی را بیشتر تقویت می کند. در حالی که هدف نهایی درمان مستقل شدن آنهاست.

افراد وابسته تغییر را دوست ندارند. آنها سخت مایلند که شرایط به همان روال سابق ادامه یابد. به دلیل اینکه به قضاوت هایتان اعتماد ندارید، بنابراین از تغییر شرایط می ترسید. اگر شرایط تغییر کند اعتماد به نفس شما به یاری تان نمی شتابد زیرا باید به قضاوت هایتان اعتماد داشته باشید که متاسفانه از آن برخوردار نیستید. در موقعییت های آشنا می دانید نظر دیگران چیست و اطلاعاتی درباره ی آنها دارید. همین مسائل به شما کمک می کند که در موقعیت های آشنا و تکراری، راحت تر وارد عمل شوید. اما به محض اینکه با شرایط جدیدی روبه رو می شوید اگر کسی باشد که شما را راهنمایی کند و برای شما تصمیم بگیرد که چه بهتر و اگر نباشد باید به قضاوت های خودتان اعتماد کنید. همین مساله، شیوه ی برخورد شما با موقعیت های جدید را سخت تحت تاثیر قرار می دهد.

تله زندگی وابستگی

دوست داریم به شما بگوییم که حس بی کفایتی بیشتر ساخته و پرداخته ذهن شماست، اما متاسفانه همیشه اینگونه نیست. از آنجا که افراد وابسته از پذیرش و انجام مسئولیت های دوران بزرگسالی شانه خالی کرده اند و افراد دیگری به جای آنها تصمیم گرفته اند، اغلب از مهارت ها و توانمندی های لازم برخوردار نیستند. چالش گریزی و تصمیم گریزی واقعا ضعف در مهارت ها و قضاوت ها را به دنبال داشته است. با این حال بعضی از افراد وابسته در میزان بی کفایتی شان اغراق می کنند و درباره ی خودشان بیش از حد شک و تردید دارند. اگر بتوانید روی پای خودتان بایستید، می توانید به مهارت های خود پر و بال بدهید و از پس کارها بر آیید. وابستگی مثل فرضیه ای است که آن را هیچ گاه آزمون نکرده اید و آن را دربست پذیرفته اید. باید دست به امتحان و فرضیه آزمایی بزنید تا ببینید که واقعا مهارت های لازم برای انجام کارهای روزمره را ندارید یا اینکه باورتان شده است که فاقد این مهارت ها هستید.

فرار از مسائل و چالش ها نیز شیوه ی دیگری برای تقویت طرح واره وابستگی است. شما از انجام وظایف و مسئولیت های به زعم خودتان سخت و طاقت فرسا، فرار می کنید. اجتناب از انجام یک سری وظایف خاص در بین افراد وابسته، رواج زیادی دارد. شما از این مسائل یا کارها اجتناب می کنید: رانندگی، تصمیم گیری، پذیرش مسئولیت جدید، یادگیری مهارت مدیریت مالی. از جدایی خیلی می ترسید. مخصوصا جداشدن از کسی که به او وابسته اید.

تنها مسافرت نمی روید، تنها غذا نمی خورید، تنها سینما نمی روید و به تنهایی تفریح نمی روید. همه ی این کارها باعث می شود که روز به روز بیشتر متقاعد شوید که از پس هیچ کاری به تنهایی بر نمی آیید.

منبع: زندگی خود را دوباره بیافرینید / جفری یانگ / مترجم: حسن حمیدپور .

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

  • خوب ()

  • بی فایده ()

  • متوسط ()

  • عالی ()

مطالب مرتبط :

همیار وردپرس...
ما را در سایت همیار وردپرس دنبال می کنید

برچسب : زندگی,وابستگی, نویسنده : جمشید رضایی بازدید : 314 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 10:35

خبرنامه